فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

آنک غزالِ غزل !

۲۸ تیر ۱۳۹۵

با من بگو که همرهِ من پیر می شوی
یا آنکه بینِ راه، ز من سیر می شوی؟!

ای ماهِ دوردستِ من، ای ماهیِ گُریز!
کی در میانِ بِرکه به زنجیر می شوی؟!

چون چکه ای ز نور، درآیینه می چِکی
آنگاه مثلِ آینه تکثیر می شوی

رویای صادقی که سرانجام می رسی
یک خوابِ عاشقانه که تعبیر می شوی

چین می خورَد نگاهِ غم انگیزِ آینه
وقتی ز دستِ آینه دلگیر می شوی

می روید ازکویرِگلویم، گُلی کبود
وقتی شبیهِ بُغض، گلوگیر می شوی !

دست ازفریب وفاصله بردار، خوبِ من !
داری برای خوب شُدن دیر می شوی..!

یدالله گودرزی(شهاب)
*نشانی تلگرام: Aanak_poem@

غزل کرگدن

۱۴ تیر ۱۳۹۵

کرگدن پوستی از وحشتِ سرما دارد
کرگدن چشم به سرسختیِ فردا دارد!

می کشد طالعِ تنهاییِ خود را بر دوش
گرچه انگار تنی سخت شکیبا دارد

کرگدن بُهتِ زمان است که با اندوهش
روی پیشانیِ تبدارِ زمین جا دارد

توی یک دشت که از هر هَیَجانی خالی است
کرگدن، کوهتر از کوه، تماشا دارد!

کرگدن این مَنِ تنهاست که در چشمانش
بُغضِ یک نسل فروریخته را می بارد…!

یدالله گودرزی(شهاب)
*نشانی تلگرام: Aanak_poem@

ای تمام رودهای جاری از دستانِ تو

۶ تیر ۱۳۹۵

ای تمام رودهای جاری از دستانِ تو
زردیِ رویِ جهان و زعفرانستانِ تو

آتش تو در جمودِ ذات اشیا شعله زد
زندگی بخشید برباغ جهان، باران تو

در حریق سبز جنگل رفت ابراهیمِ گل
شد گلستان در گلستان جنگل از فرمان تو!

ازسماع ناتمامش نور می بارد هنوز
هست خورشیدِ سخاوتمند دست افشانِ تو

آسمانها و زمین آیینه زارِ حیرت است
برگ سبز کوچکی کافی ست بر برهان تو

آفرینش با تمام وسعت افلاکی اش
هست یک دامن نیاز و دست بر دامان تو

یدالله گودرزی(شهاب)


یک کوفه غربت
این کیست این بیکرانه؟ این مرد تنهای تنها
می آید از سمت ابهام، می آید از سمت رؤیا

یک کوفه غربت به دوشش، یک بافه محنت به دستش
بر شانه های ستبرش، زخم خیانت شکوفا

در لحظه های عبادت، پروانه های قنوتش
پر می گرفتند آرام، تا آن سوی آسمانها

می رفت سوی یتیمان، با دستهای پر از نان
در چشمهای زلالش، بی تابی شرم پیدا

آیینه آسمان بود، تصویری از کهکشان بود
آن بی نشان مثل صحرا، آن بیکران مثل دریا

عقل از تحیر زمین خورد، منطق به بن بست برخورد
شب پیش چشمانش افسرد، او کیست آیا؟ خدایا

هرگز کسی در دو عالم، در این جهان پر از غم
این گونه چون او نبوده است، تنهای تنهای تنها

یدالله گودرزی(شهاب)
*نشانی تلگرام: Aanak_poem@

غزل تازه ی شهاب گودرزی

۲۵ خرداد ۱۳۹۵

اول از خوبی ، خطابم می کند
بعد با یک “نه ” جوابم می کند !

جُرعه جُرعه جُرعه می بخشد به من
مست می سازَد ، شرابم می کند

خشت خشتِ جان من در دستِ اوست
زیرِ پای خود خرابم می کند

قطره ، قطره ،آبرویم می بَرَد
از خجالت گاه آبم می کند

تا که گیسو می سپارَد دستِ باد
مو به مو دارد عذابم می کند

پرسشی همواره در ذهن ِ من است
می رود یا کامیابم می کند؟!

کاش می دانستم این حوّاصفت
داخلِ آدم حسابم می کند !

باغبانِ کاشیِ روح ِ من است !
می بَرَد قمصر ، گلابم می کند

شب ، حضورِ مبهمِ گیسوی اوست
بر مدارِ شب، شهابم می کند

عاقبت با تابشِ چشمانِ خویش
ذرّه ، ذرّه، آفتابم می کند !

یدالله گودرزی(شهاب)
*نشانی تلگرام: Aanak_poem@

ترانه “قرار بیقراران”

۲۴ خرداد ۱۳۹۵

ترانه “قرار بیقراران”تیتراژ برنامه قراربیقراران،
از اینجا بشنوید :

GHarare Bighararan mojtaba2
عاشقی دوباره گل کرد توو هوای شهر باران
آسمون داره می باره تا قرار بی قراران

کوثر و زمزم و تسنیم جلوه هایی از بهشته
هرکسی اهل خدا بود می شه بهتر از فرشته

عاشقا روزه می گیرن به هوای دیدن یار
زیر لب دعا می خونن توی لحظه های افطار

کار و بار مهربونی سکه می شه مثل خورشید
توی هرآیه روشن می شه عاشقی رو فهمید

عاشقی دوباره گل کرد تو هوای شهر باران
آسمون داره می باره تا قرار بی قراران

عاشقا روزه می گیرن به هوای دیدن یار
زیر لب دعا می خونن توی لحظه های افطار

کار و بار مهربونی سکه می شه مثل خورشید
توی هرآیه ی روشن ، می شه عاشقی رو فهمید

*شهاب گودرزی
*خواننده: مجتبی مصری ،امیدرمضانی

*نشانی تلگرام: Aanak_poem@