فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

#ترانه_باران



باران! بباران ناگهان، بر جان ِامان از آسمان
از آسمان برجان ِامان،باران! بباران، ناگهان

من عاشقم دراین میان، ای جانِ من،ای جانِ جان
در زیرِ باران، همعنان، با من بیا ای مهربان

با من بیا ای مهربان، در زیرِ باران گم شویم
جاری شده در روحمان، احساس، چون رودِ روان

ای نازنین! روی زمین، هستی بهارِ دلنشین
ای مهربان، در آسمان، هستی تو ماهِ عاشقان

این سان که باران، ناگهان،باریده بر جان و جهان
از صبح تا شب بی گمان، یکریز، خوانده ناودان!

خندان شدی چون زعفران،تابان شدی چون ارغوان
بر قلب من بنشین، بمان! با صد دهان، رقصان،بخوان!

نبضِ خیابان می زند، احساس ِ باران می زند
رقصان تر ازسروِ جوان، باران بباران بی امان!

#یدالله_گودرزی  



#غزال_غزل



می کشم از بس عذاب از دستِ تو
گشته ام خُرد و خراب از دست ِ تو...
:
گیسوانت را پریشان کرده ای
دوست دارم پیچ وتاب از دستِ تو

می سُرایم با همه پیچیدگی
شعرهای بی نقاب از دست ِ تو

گفت: مِیْ را دوست داری یا مرا؟!
دوست می دارم شراب از دست تو...!

گاه چون آشوبِ توفان می شوی
می گریزم چون شهاب از دست تو

می روی در زیر آب ازدست من
می روم تا آفتاب از دست تو!

گفت: با من سختگیری می کنی
می کنم کشفِ حجاب از دست تو!

گفتم: ای نامهربان، آرام باش!
می شود باز انقلاب از دستِ تو

این قَدَر با دینِ من بازی نکن
گشته ام اهلِ کتاب از دستِ تو!

عاقبت یک روز درمان می شوم
انتهای یک طناب از دست تو!


#یدالله_گودرزی (شهاب)