سر می روم
از جامه ی سکوتِ خودمبه
بازی گرفته است!
باید زبانی اختراع کنم
یدالله گودرزی (شهاب)
معلم نیستم
تا یادت دهم چگونه عشق بورزی
چرا که ماهیان نیازی به معلم ندارند
تا شنا یاد بگیرند!
و گنجشک ها نیازی به مربی ندارند
تا پرواز بیاموزند.
تنهایی شنا کن
تنهایی پرواز کن!
عشق، جزوه ی آموزشی ندارد
و بزرگترین عاشقان تاریخ
خواندن و نوشتن نمی دانستند
#نزار_قبانی ترجمه #یدالله_گودرزی
در بهشت ِ تازه ی اردیبهشت
حالِ دنیا هست بهتر از بهشت...!
حالِ ما خوب است از بارانِ تو
از بهارِ جاریِ دستانِ تو
این بهارِ ناب، چون شعرِ تَر است
مثل یک دیدارِ تازه، نوبر است
آسمان ، آیینه کاری می شود
در زمین، آیینه،جاری می شود
می شود با خطّی از باران نوشت:
بهترین ماهِ جهان، اردیبهشت..!
یدالله گودرزی
اگر چه از غم دوری من و تو دلتنگیم
ولی به محضِ رسیدن، دوباره می جنگیم !مگر سفاهتِ تیمور لنگ را داریم
که در طریق ِنفسگیر عشق می لنگیم؟!
حکایت ِمن و تو یک
حدیث تکراری است
که مثل سازِ بدآهنگ، ناهماهنگیم!
یدالله گودرزی
با زرنگی، خویش را بر قلبِ من نزدیک کن
کُلت
را بردار و بر پیشانی ام شلّیک کن !
عشق
ما دارَد به نفرت می رسد، کاری بکن
آخرین
سوسوی این فانوس را تاریک کن !
دارد این کابوسِ بی پایان به آخر می رسد
کمتر این احساسِ مادرمُرده را تحریک کن!
عشق را با دُشمنی کردن یکی پنداشتی
فرقِ این دو واژه را از یکدگر تفکیک کن
زخم های روحِ من افزونتر از باران شُدند
بر دلم تیرِ خلاصِ عشق را شِلّیک کن!
یدالله گودرزی " شهاب "