فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

به وُسعتِ یلدا


 

ای مهربان! که جاذبه دارد صدای تو

امشب پرنده می وزد از چشمهای تو !

 

امشب حوالیِ تو مه آلود و مبهم است

امشب شکفته در دلِ باران، هوای تو

 

چون ذرّه در هوای نگاهت معلّقند

گنجشک های گمشده از کهربای تو !

 

گفتم که روبروی تو آهندلی کنم

امّا  نمی گُذارد این دلِ آهنرُبای تو

 

گرچه تمامِ آینه ها صاف و صادقند

چیزی برای عرضه ندارند جای تو

 

شبنم به روی تک تکِ گلها نشسته است

پیداست در حوالیِ من ردِّ پای تو

 

امشب،شبی به وُسعتِ یلداست، خوبِ من

مانندِ قصه هاست شبِ باصفای تو !

 

#یدالله_گودرزی (شهاب)

جهانهای موازی !



ای که چشمان عزلخوان و مورّب داری !

بیشتر از غزلِ « سایه » مخاطب داری


چشم تو مستیِ صد جامِ پیاپی دارد

تو که لبهایی از انگور، لبالب داری !


چشمِ تو، شرح جهانهای موازی ست مرا

بیشتر از کُتُبِ فلسفه مطلب داری


پیش زیبایی ناب تو معذّب هستم

بس که چشمانِ پراز شرم و مودّب داری


چشم های تو جهانی ست که بی پایان است

تورِ دیدار ازاین منظره، هر شب داری!


چهره ات در اثَرِ شرم چه گلگون شده است

نکند ای بُتِ سودازده ام، تب داری...؟!


#یدالله_گودرزی(شهاب)