فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

اول شهریور


۱ شهریور ۱۳۹۶

 

ای هوای تو پُر از گرمیِ شهریورِ من !

شانه ی برفیِ تو داغتر از آذرِ من

 

تا به خلوتگه خورشیدیِ تو سربکشد

پیچکِ پای تو شد ساقه ی نیلوفرِ من

 

دم به دم شعله دمیدی تو و روشن کردی

آتشی را که نفس می کشد از بستر من

 

سایه ی دست تو در بارشِ تنهایی ها   

مثل یک تکـّه ی ابراست به روی سر من

 

مهر و آبان و دی و بهمن و اسفند تویی

همه ی سال شدی فصلِ بهارآورِ من

 

قصدِ میلادِ من اندیشه ی دیدارِ تو بود

روزِ دیدارِ تو شد اوّلِ شهریورِ من !

 

یدالله گودرزی (شهاب)

(اول شهریورتولد شاعر)

محرمانه ها


۱۱ تیر ۱۳۹۶

 

تا بر لبِ تو زمزمه ی عاشقانه هاست

با من هوای غرق شدن در ترانه هاست

 

عاشق شدن چه حال غریبی ست،خوبِ من!

لرزیدنِ نگاه و دل و دست و شانه هاست!

 

بایک نگاهِ ساده دل از دست می دهم

دنیا همین معاشقه ی دام ودانه هاست !

 

باران دوباره برتنِ من بوسه می زَنَد

وقتی که چشمهای تو غرقِ نشانه هاست

 

تکرار ویاس، نقطه ِ پایانِ زندگی است

دنیا فضای تجربه ی نوبرانه هاست

 

دیگر برادرانه به چاهش میفکنید

یوسف، اسیرِ چاه زَنَخدانِ چانه هاست

 

اینجا غریبه نیست ، برایم سُخن بگو!

هنگامِ فاش کردنِ آن محرمانه هاست…!

 

یدالله گودرزی (شهاب)

نوسال و نوروزتان مبارک !



یدالله گودرزی

من عاشق یار تازه ای خواهم شد
دربند قرار تازه ای خواهم شد
این کهنگی مرا به پاییز ببخش !من با تو بهار تازه ای خواهم شد
یدالله گودرزی (شهاب)

دوباره یک جهان گلبوسه دارد
لب هر پنجره گل می گذارد
زمین را حال خوبی دست داده
بهاران باز دارد می بهارد!


یدالله گودرزی (شهاب)

 

سال مار و موش
سال گوسفند و گاو
سال ارنب و خروس
سال خوک!
سال ببر یا پلنگ
سال گربه و نهنگ 
راستی !
سال « آدمی » کجاست..؟!
 
یدالله گودرزی
۵ فروردین ۱۳۹۶

جشن رویش



درختان شعر مجسمند،اسفند ماه  در سراسر ایران شعر بکاریم.

 

شهاب گودرزی

داره کم کم زمین می میره از درد
داره می پوسه بی باغ و پرنده
گیاه و ماهی و ساحل تلف شد
کسی نیست زخم دریا رو ببنده!

صدای سرفه های خشک جنگل
صدای خواهش یک جرعه آبه
یکی نیس بین آدمها بفهمه
ته این راه بی حاصل سرابه

نفس می گیره باید یاوری کرد
باید دوری کنیم از دود و افیون
باید هر جا درخت و گل بکاریم
نگهبانی کنیم از باد و بارون

باید زودتر هوای جنگلو داشت
باید دست درختارو بگیریم
با جشن رویش سبز درختا
جلوی مرگ دنیارو بگیریم

ما دردای زمین رو بر می داریم
ما دست هر درختو می فشاریم
با شال رنگی رنگین کمونا

رو زخمای زمین مرهم می ذاریم..


*یدالله گودرزی (شهاب)


۸ اسفند ۱۳۹۵

” سعادت آباد “



از میدان کاج
تا چهارراه سرو را پوشانده است
برف بر چشم انداز نگاه من می بارد
تا برج میلاد
که از همه ی سروها و کاجها قدبلندتر است
و مثل یک آدم بلاتکلیف
در سرمای این همه برف
یخ زده است!
دربند، شانه هایش را می تکاند
و برف قل می خورد
و از میدان بهمن می گذرد
تا بهشت زهرا
که به سپیدی می زند….

پارویت را بردار
که زیر این همه برف
رویاهای بسیاری مدفون شده است


#شهاب_گودرزی

۱ اسفند ۱۳۹۵