فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

مثل پلاسکو!

۳۰ دی ۱۳۹۵

به روی شانه ی غربت فرو ریخت

شبیه برجی از وحشت ، فرو ریخت

دلم مثل « پلاسکو» شعله ور شد

میان بهت یک ملت فرو ریخت !!

#شهاب_گودرزی/۳۰دی۹۵


زمانه شعله ور می شـد،زمیـن و آسمان می سوخت
شب از تنهایی خود ،کهکشان در کهکشان می سوخت

چنان در معـرض دریای آتش ، عاشـقان بودنند
که از هُرم نگاه عشق، مغز استخوان می سوخت

چنان می سـوختم در خـود که در آن بـرزخ وحشی
عرق می ریخت روح من ، زبانم در دهان می سوخت

در آن شب، گیسوان آتش از عمق سیاهی ها
رها می گشت در باد و تمام گیسوان می سوخت

چه شب ها شانه هایـت، تکیه گاه غـربت مـن بود
میان شعله ها،آن شانه های مهربان می سوخت

عطـش بود و غریبـی بود و آتش در میان می ریخت
تمام من، تمام من در آن شب بی امان می سوخت

#شهاب_گودرزی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.