۱۴ تیر ۱۳۹۳
۱
می نشینم روی کوه
پنبه ابرها را می زنم
برف ، باریدن می گیرد !
۲
چشمانت
دو پروانه رنگارنگند
که روزی
بر پنجره ی اتاقم می نشینند !
۳
بهار است
اما من
مثل کلاغ های ساده ی آبان ماه
دلتنگم !
۴
تنهایی ام سر به فلک می گذارد
وقتی که
شانه های تو را ندارم !
۵
مرطوب ، ملس ، مه آلود !
هوا بدجور بوی تورا می دهد
کجایی ؟!
۶
زیر گوشم حرف بزن!
این حلزونِ خفته را
بیدار کن
۷
درهوای سردِ ایستگاه
می رود قطار
چون طنین گامهای آخرین سوار !
۸
بیا برویم
توی خیابانهای خالی ازعشق
قدم بزنیم
با هم که باشیم
بوسه و باران حتما خودشان را می رسانند!
۹
خدا تو را آفرید
با زیبایی تمام
تا آفرینش ات را *
به خودش تبریک بگوید !
{* فتبارک الله احسن الخالقین،قرآن کریم}
۱۰
چشمهایت حرف ندارد
پس تا همیشه
سکوت می کنم!
*یداللَّه گودرزى(شهاب)