فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

یک کوفه غربت ۵ مرداد ۱۳۹۲

اوزان دوری برای کسانی که تازه غزلسرایی را شروع کرده اند جذابیت ویژه ای دارد. وزن دوری یا متناوب ، وزنی است که هر مصراع آن از دو قسمت تشکیل می شود و قسمت دوم، تکراروزن قسمت اول است.البته بعضی ها در کاربرد این اوزان افراط می کنند که مطلوب نیست.دو غزل ازسروده های پیشینم را دراین اوزان تقدیم می کنم و ایام شهادت امام علی (ع) را تسلیت می گویم
یک کوفه غربت
این کیست این بی کرانه؟این مرد تنهای تنها
می آید از سمت ابهام ،می آید از سمت رویا
یک کوفه غربت به دوشش یک بافه محنت به دستش
برشانه های ستبرش ،زخم خیانت شکوفا
در لحظه های عبادت ،پروانه های قنوتش
پر می گرفتند آرام تا آن سوی آسمانها
می رفت سوی یتیمان ،با دستهایی پر از نان
در چشمهای زلالش بی تابی شرم پیدا
آیینه ی آسمان بود ،تصویری از کهکشان بود
آن بی نشان مثل صحرا ،آن بی کران مثل دریا
عقل ازتحیرزمین خورد،منطق به بن بست برخورد
شب پیش چشمانش افسرد ،او کیست آیا؟خدایا!
هرگز کسی در دو عالم ،در این جهان پر از غم
اینگونه چون او نبوده است ، تنهای تنهای تنها!

*یدالله گودرزی
از تهی سرشار
شب تراوید از نگاه تو، آسمان شد از تهی سرشار
شب به چشمانم هجوم آورد، شد به روی شانه ام آوار
از فراسوهای ناپیدا آمدند اشباحِ هول آور
سرکشید از پشت سر، سایه، قد کشید از روبه رو دیوار
بی تو در اوج غریبی باز قصه ی دیرینه شد آغاز
این منم از بی کسی رنجور، این منم از عاشقی ناچار
این منم تنهاترین عاشق، بازگشته از کنار تو
ای نشان بی نشان ای عشق، ای بهار جاودان ای یار!
بی تو در این چرخه ی تکرار بر مدار خویش می گردم
گشته ا م از زندگانی سیر، گشته ا م از آسمان بیزار
حجم شب بر دوش من مانده ست، شب مرا تا تیرگی خوانده ست
پس بیا ای روشنا! شب را از نحیفِ شانه ا م بردار!
این که گفتم شب ترین شب بود، قصّه ی یلداترین شب بود
چشم های خسته خوابیدند، من ولی در طولِ شب بیدار…

*یدالله گودرزی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.