فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

دوبیتی های باران خورده!

بیا فرش بهاران را ببافیم
کلاف ابر بی جان را ببافیم
کنار هم من و تو تا خود صبح
بیا گیسوی باران را ببافیم!
****
تو و رویای بی پایان جاده
تو و شورسفر پای پیاده
در این مقصد که همراهیم با هم
بگو حرف دلت را صاف و ساده !
****
نگاه تو غزل، قدت قصیده است
تنت زیباتر از شعر سپید است
دو دستت مثنوی، زلفت دو بیتی
خدای تو چه شعری آفریده است!!
****
شدم تسبیح سر گردان دستت
فدای آن نگاه می پرستت
منم در راستای بورسبازان
خریدار سهام چشم مستت!
****
اگرچه چشمی از الماس دارم
برای دیدنت وسواس دارم
نمی دانی دلم سرشار عشق است
که من هم آد مم، احساس دارم!
****
دلم در بند سر گردونی تو
بیا که خانه ام ارزونی تو
بدون پول پیش و بی اجاره
دلم شد واحد مسکونی تو!
****
نه در اردیبهشت من تو باغی
نه در شبهای سرد من چراغی
میان لحظه های بی تو بودن
چرا از من نمی گیری سراغی؟!

*یداللَّه گودرزى(شهاب)
yadollah_goodarzi@yahoo.com

و مثنوی روزها و سوزها
شنبه ورق زد دفتر دلتنگی ام را
تا جان ببخشد لحظه های سنگی ام را
یکشنبه از عمق سیاهی ناله سرداد
آمد خبر از گنگی روزی دگر داد
ظهر دوشنبه مثل بُهتی بی سرانجام
در روبه رویم قد کشید آرام آرام!
روز سه شنبه، تلخی تب بود و تکرار
بر شانه هایم لحظه های درد آوار
با چهارشنبه از گذارِ تب گذشتم
از چارراهِ و همگون شب گذشتم
در پنج شنبه ساعت دیواری آسود
سیگار غم با شعله ی اندوه شد دود
جمعه، تهی از خاطرات روشن تو
من ماندم و این روز خالی از تنِ تو
چون هفته های پیش گم شد هفته ی من
درد و دریغ از روزهای رفته ی من
ای عشق! آه ای فرصتِ پرواز برگرد
ای روز خوب با تو بودن، باز برگرد!
*یدالله گودرزی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.