-
ای تمام رودهای جاری از دستانِ تو
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:46
۶ تیر ۱۳۹۵ ای تمام رودهای جاری از دستانِ تو زردیِ رویِ جهان و زعفرانستانِ تو آتش تو در جمودِ ذات اشیا شعله زد زندگی بخشید برباغ جهان، باران تو در حریق سبز جنگل رفت ابراهیمِ گل شد گلستان در گلستان جنگل از فرمان تو! ازسماع ناتمامش نور می بارد هنوز هست خورشیدِ سخاوتمند دست افشانِ تو آسمانها و زمین آیینه زارِ حیرت است برگ...
-
غزل تازه ی شهاب گودرزی
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:45
۲۵ خرداد ۱۳۹۵ اول از خوبی ، خطابم می کند بعد با یک “نه ” جوابم می کند ! جُرعه جُرعه جُرعه می بخشد به من مست می سازَد ، شرابم می کند خشت خشتِ جان من در دستِ اوست زیرِ پای خود خرابم می کند قطره ، قطره ،آبرویم می بَرَد از خجالت گاه آبم می کند تا که گیسو می سپارَد دستِ باد مو به مو دارد عذابم می کند پرسشی همواره در ذهن ِ...
-
ترانه “قرار بیقراران”
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:45
۲۴ خرداد ۱۳۹۵ ترانه “قرار بیقراران”تیتراژ برنامه قراربیقراران، از اینجا بشنوید : GHarare Bighararan mojtaba2 عاشقی دوباره گل کرد توو هوای شهر باران آسمون داره می باره تا قرار بی قراران کوثر و زمزم و تسنیم جلوه هایی از بهشته هرکسی اهل خدا بود می شه بهتر از فرشته عاشقا روزه می گیرن به هوای دیدن یار زیر لب دعا می خونن...
-
طواف
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:44
۲۰ اردیبهشت ۱۳۹۵ هرجای جهان ، این قبله نما را می گذارم باز حجرالاسود چشمانت را نشان می دهد تو کعبه ی سیال منی ! که مثل نسیم مدینه به مدینه می گذری و همه جا را متبرک می کنی بگذار با خلعت ِ عشق تو اِحرام ببندم بگذار در آستانه ی آن چشمها اعتراف کنم بگذار گردِ دستهای تو طواف کنم ! #شهاب گودرزی/ مهرستان ۹۴ با نسیم تو سنگ ،...
-
Aanak_poem@
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:44
۸ اردیبهشت ۱۳۹۵ ای عشق بخارایی! می آیم از آن سوی شب، با خاطره ا ی نورانی با کاهکشانی در پی، سرمست ز دست افشانی ماه، آینه ا ی در دستم، خورشید به دیگر دستم در برکه ی شب می رانم بر زورق سرگردانی در رقص و سماعی دیگر، در جذبه و حالی دیگر می چرخم و می چرخانم در دایره ی حیرانی رؤیای زمینی بودن، با عقل جهان پیمودن در دام...
-
بهارتان مبارک
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:42
۲۸ فروردین ۱۳۹۵ من عاشق یار تازه ای خواهم شد دربند قرار تازه ای خواهم شد این کهنگی مرا به پاییز ببخش ! من با تو بهار تازه ای خواهم شد شهاب گودرزی ********* ترجمه بخشهایی از شعر بلند “عشقی بی نظیر برای زنی استثنایی” بیشترین چیزی که در عشق تو آزارم می دهد این است که چرا نمی توانم بیشتر دوستت بدارم وبیشترین چیزی که...
-
روش خرید مجموعه شعر “شب نمی گذارد بخوابم ”
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:42
۱۹ اسفند ۱۳۹۴ شامل نوسروده ها و آنک های شهاب گودرزی منتشر شد. کتاب "شب نمی گذارد بخوابم" کتاب “شب نمی گذارد بخوابم” عرضه در سایت « آی کتاب» برای خرید اینترنتی کتاب وارسال پستی آن، به این نشانی سفارش دهید : http://store.iketab.com/index.php?route=product/product&manufacturer_id=1599&product_id=29136...
-
تازه ترین کتاب یدالله گودرزی (شهاب) منتشر شد:
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:41
۱۸ اسفند ۱۳۹۴ عکس کتاب خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا) : http://www.ibna.ir/fa/doc/book/233972/ شاعری-شب-نمی-گذارد-بخوابم شاعری که شب نمیگذارد بخوابم! ششمین مجموعه شعر شاعر و نویسنده معاصر، یدالله (شهاب) گودرزی با عنوان «شب نمیگذارد بخوابم!» از سوی نشر نزدیک منتشر شد. خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، ششمین مجموعه شعر شاعر...
-
باران تهران را فراموش کرده است !
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:41
۱۹ بهمن ۱۳۹۴ غرلی از دهه ی هفتاد من ماندهام شکسته و پر بسته٬ در ابتدای راه تو ای تنها تـنـهاتـر از نــگــاهِ تـوام امــروز٬ تـنـهاتـر از نـگاهِ تـو ای تنـها این آسمان٬ زلالی دستانت٬ باران٬ شکوهِ شرقی ِ چشمانت جز اشکهای سادهات اما چیست٬ در این میان گواه تو ای تنها؟ ای عصمتِ اصیل ِمعمایی٬ نیلوفر شبانهی بودایی جز عشق...
-
شعرهایی از نزار قبانی، ترجمه شهاب گودرزی
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:40
۱۴ آذر ۱۳۹۴ *کتاب دستان تو* کتاب دستان تو امپراتور کتابهاست با شعرهایی آراسته به طلا ومتن هایی با تار وپود زر با رودخانه های شراب و رود ترانه و طرب! دستانت بستری از پر که هنگام غلبه ی خستگی برآن پلک می بندم. دستانت ، ذات شعرند در فرم و معنا بی دستانت نه شعر بود ،نه نثر نه چیزی که به آن ادبیات می گویند ! *نزار قبانی...
-
آنک های در دست چاپ
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:39
۱۳ آبان ۱۳۹۴ از مجموعه در دست نشر: “شب نمی گذارد که بخوابم !” نوسروده ها و آنک های شهاب گودرزی ۱ پاییز است میان مهر و آبان پلی می زنم تا تو مهربان ِ من باشی ! ۲ آبان شاعرانه ترین ماه جهان است از آن رو که تو در آن به دنیا آمده ای ! ۳ باران می بارد و شاعرانگی ام مثل دردی لجوج و قدیمی عود می کند ! ۴ بی ترانه ام ! بی خانه...
-
غزلهایی از جنس ِ آتش، یادگاران ِ دورانِ مرد و نبرد
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:37
۳۱ شهریور ۱۳۹۴ در معـرض دریای آتش زمانه شعله ور می شـد،زمیـن و آسمان می سوخت شب از تنهایی خود ،کهکشان در کهکشان می سوخت چنان در معـرض دریای آتش ، عاشـقان بودنند که از هُرم نگاه عشق، مغز استخوان می سوخت چنان می سـوختم در خـود که در آن بـرزخ وحشی عرق می ریخت روح من ، زبانم در دهان می سوخت در آن شب، گیسوان آتش از عمق...
-
غزلهایی از دیر و دور !
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:37
۲۸ مرداد ۱۳۹۴ ای مبهمِ همیشه فراتر ز آرزو تو کیستی و گم شده ای در کجا؟ بگو! لرزید زانوان من از این همه سکوت پوسید شور و شوقِ قدم های ِجست وجو می روید از سکوتم و آوار می شود اندیشه ی شکستن ِدیوارِ روبه رو دیری است حسرتِ تو به جانم نشسته است چون استخوان به چشمم و چون خار در گلو! از این همه غروبِ پریشان، دلم گرفت آیا...
-
زلال و پاک چون الماس بودند
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:36
۲۶ خرداد ۱۳۹۴ *آنک* بایاد ۱۷۵غواص پرنده آسمان ، دریایی ست که آغوش می گشاید برای غواص های پرنده ! *یدالله گودرزی زلال و پاک چون الماس بودند همه در شکل رفتن خاص بودند صد و هفتاد وپنج آیینه – ماهی میان خاک هم غواص بودند ! * یدالله گودرزی چارانه ها ! تو حادثه ی بزرگ فردایی تو در ساعت بیست و پنج می آیی تو باید که تو را...
-
ماندنی ترین صدا
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:35
۲ خرداد ۱۳۹۴ سوگسروده ی یدالله گودرزی در فقدان اندوهبار ماندنی ترین صدا، مهران دوستی: مهران! صدای روشن تو جاودانه است در رادیو،طنین کلامت، نشانه است چون آسمان صدای زلالت عمیق بود چون کهکشان، هوای دلت بیکرانه است دیگر کسی به اوج صدایت نمی رسد تکرار این صدای درخشان، فسانه است تو تک ستاره بودی و بین شهابها تابیدن گلوی تو...
-
دو بیتی های بهاری گودرزی
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:35
۲۸ اسفند ۱۳۹۳ در پیشواز بهار، در طلیعه ی نوروز هزاران گل نثارتان! ********* دوباره یک جهان گلبوسه دارد لب هر پنجره گل می گذارد زمین را حال خوبی دست داده بهاران باز دارد می بهارد! * یداله گودرزی/بهار ۹۴* چه عطر دلپذیری در زمین است دوباره حال و روزم بهترین است گل و باغ و بهار من تویی تو! بهاران با تو، با تو دلنشین است!...
-
شعرهایی از نزار قبانی /ترجمه: یدالله گودرزی
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:34
۲۷ دی ۱۳۹۳ کودکان سنگ جهان را خیره کردند و در دستانشان چیزی نیست جز سنگ مثل چلچراغهاتابیدند و چون مژده ها دمیدند ایستادند ، منفجر شدند و به شهادت رسیدند و ما چون خرس های قطبی ماندیم با پوست ضد حرارت تاپای مرگ برایمان جنگیدند . و ما درقهوه خانه ها نشستیم چون بزاق صدف یکی دنبال تجارت است دیگری یک میلیارد دیگر می خواهد و...
-
یک جرعه غزل هفت ساله!
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:34
به آستان قبله هشتم ای ستونهای زمین! گلدسته های سربلند! ای رواق زرنگار! آیینه های بندبند! ای مقرنس های چوبی، گنبد زرین کلاه بر سر آن آستان پر شکوه بی گزند بر سر هفت آسمان، آن مهربان افراشته است چتری از بال کبوتر، از حریر و از پرند دست او اینک پناه آهوان خسته است بال بگشایید از شوق، آهوان درکمند کفتران آسمانی هم اسیر...
-
چند شعر تازه
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:33
۵ آبان ۱۳۹۳ گوشی ها ! هوا پُر از سلّولهای صداست تا در کنار هم شکلِ کلماتِ کلام تو را کامل کنند ! گوشی های گرسنه نانِِِِِ گرمِ صدایت را حریصانه می بلعند اما تلفنی که روزها وشبها گوش به زنگِ توست در رخوتِ نمناکِ لحظه ها زنگ می زند ! طیفی بنفش روی حباب های هوا سایه می شود و رودِ صدای تو به نبضِ ساکتِ روحم نمی رسد! راستی...
-
شعرهایی از نزار قبانی،ترجمه :یدالله گودرزی
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:33
۱۸ مرداد ۱۳۹۳ بخشی از شعر”شهر من” آنقدر گریستم تا اشکها تمام شد ! آنقدر نماز گذاردم تا شمع ها آب شد آنقدر رکوع کردم تا توانم تهی شد با تو از محمد (ص)پرسیدم و از مسیح ای معطر از بوی پیامبران ! ای نزدیکترین پل میان زمین و آسمان ! ای قدس ، ای گلدسته ی ادیان ! تو دخترک قشنگی هستی که انگشتانش سوخته و چشمانش برافروخته ای...
-
ده آنک از دیروز و امروز !
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:32
۱۴ تیر ۱۳۹۳ ۱ می نشینم روی کوه پنبه ابرها را می زنم برف ، باریدن می گیرد ! ۲ چشمانت دو پروانه رنگارنگند که روزی بر پنجره ی اتاقم می نشینند ! ۳ بهار است اما من مثل کلاغ های ساده ی آبان ماه دلتنگم ! ۴ تنهایی ام سر به فلک می گذارد وقتی که شانه های تو را ندارم ! ۵ مرطوب ، ملس ، مه آلود ! هوا بدجور بوی تورا می دهد کجایی ؟!...
-
آنک های نزار قبانی !
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:32
۱۳ خرداد ۱۳۹۳ (آنک هایی از نزار قبانی /ترجمه: یدالله گودرزی) *صاعقه* به تو نمی گویم : “دوستت دارم” مگر یک بار زیرا صاعقه خود را تکرار نمی کند ! *پست* نامه ای عاشقانه از من و نامه ای عاشقانه از تو بهار متولد می شود ! *پرسش* نپرس : حالت چگونه است ؟ اگر واقعا مرا دوست داری بپرس : “حال انگشتانت چگونه است ؟!” *کافی شاپ*...
-
آنسوی زندگی
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:31
۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۳ شعر برای زندگی متولد می شود، برای جاودانگی.اصلا شعر ضد مرگ است،می خواهد بماند وجاودانه بماند. با مرگ مبارزه کند وآن را پس بزند .اما خب مرگ هم واقعیتی است ناگزیر وناگریز در زندگی. باری! سالها پیش غزلی سروده بودم درحال وهوای فضای سبک اصفهانی(هندی) آن روزها و در مجموعه اولم آمده بود ودر نشریات آن زمان هم...
-
سلام مثل گلی سرخ ، برلبانِ من است!
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:30
۱۰ فروردین ۱۳۹۳ سلام بهارتان فرخنده دوغزل از تازه ترین سروده هایم تقدیم شما سلام مثل گلی سرخ همیشه روی تو خورشیدِ آسمانِ من است سلام مثل گلی سرخ ، برلبانِ من است! دوباره صبح، دوباره هوای جنگلِ سبز فضای باغ نگاهِ تو میزبانِ من است جهان چو قهوه ی تلخی نشسته درکامم وطعمِ نامِ تو چون قند در دهانِ من است! همیشه راه محال...
-
ترانه ی “چارباغ”
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:29
۶ اسفند ۱۳۹۲ هوای باغ دارم باز هوای پر زدن با تو صدا پُُل میشه تا فردا برای اومدن تا تو! ** یه باغ از کوچه ی دیدار یه باغ از چشمه ی خواهش یه باغ از شعر و موسیقی یه باغِ سبزِ آرامش ** هوای چارباغِ ما عجب آرامشی داره به روی وسعت ِ دیدار صدای عشقو می باره *یدالله گودرزی* تیتراژ برنامه چهارباغ از رادیوجوان با صدای پیام...
-
کمی حرفِ بروجردی بگوییم…!
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:28
۱۰ بهمن ۱۳۹۲ چند روزپیش به دعوت دوست نویسنده ام جناب الوندی رفتیم به دیدن تئاتر”دایی وانیا”از چخوف نازنین به کارگردانیِ اکبر زنجانپور عزیز. من که زیاد اهل تئاتر نیستم البته به خاطر گرفتاری ونه از سرِ بی رغبتی،ولی این رفتنمان به تئاترشهر خوشایند شد هم ازباب دیدار دوستان وهم تماشای هنرنمایی بازیگران. پیش از شروع، جناب...
-
از “کتابِ کتاب”
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:28
۵ دی ۱۳۹۲ دهه هفتاد دهه پرشر و شوری درشعر بود وشاعران خلاف امروز که دنبال سهمخواهی های مالی ونزاعهای کودکانه اندبیشتر به شعر می اندیشیدند وبا آن می زیستند.بازار ترجمه هم گرمتر می نمود.باری! آن سالها دوستی کتاب برایم آورد بنام”کتاب الکتاب” از جمال جمعه که خوشم آمدچون همه شعرها کوتاه و”آنک” وار بود وبهانه سرایششان کتاب...
-
دوسروده ازسپیدها و سپیده ها
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:27
آذر ۱۳۹۲ کشف نه ماژلانم که از دریاها وتنگه ها بگذرم نه کریستف کلمب که قاره ای کشف کنم ونه ابن بطوطه که دنیا را زیر پا بگذارم اما جزیره ای را کشف کرده ام ساکنانش پری های دریایی و ویزایش بال پرندگان ! جزیره ای که معدن همه ی شعرهاست وتاجران واژه رویاهایشان را می دهند وکشتی های شعر را بار می زنند ! *یداللَّه گودرزى(شهاب)...
-
” آنک “های من :
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:26
۲۲ مهر ۱۳۹۲ ۱ تنهایی کافه ی من است روزانه دو سه باری به آنجا سر می زنم روبروی خودم می نشینم وقهوه می نوشم! ۲ آنقدر بدقولی که می ترسم سرِ قرار ِ قیامت هم حاضر نشوی! ۳ در ریاضیات من یک منهای دو یعنی یک منهای تو که مساویِ با هیچ است! ۴ تب کرده ام قرصِ ماه را به من بده ابر را زیرِ سرم بگذار و ملافه ی نقره کوبِ شب را رویم...
-
بارانی ها
یکشنبه 1 اسفند 1395 10:25
۱ مهر ۱۳۹۲ پاییز رنگ رنگ فرارسیده وما جشم براه بارانیم! نگاهت عاشقی جز من ندارد دلم را دست باران می سپارد به یادت می روم در زیر باران تو را با را ن به یاد من می آرد ** پر از رویای سبز نوبهاریم برای دیدن تو بی قراریم بباران بر وجود تشنه ی ما ببین! باران تو را چشم انتظاریم ** وجود تو حضوری بی زوال است فراموشت کنم...