-
تفاوت
چهارشنبه 13 تیر 1403 15:35
تفاوت میان نرگس و گل آفتابگردان تفاوت دو دیدگاه است. نگاه نخست به چهرۀ خود درآب می نگرد و می گوید: هیچکس جز من وجود ندارد! دومی به خورشید می نگرد و می گوید: من چیزی جُزآنچه می پرستم نیستم! در شب اما تفاوتها کم می شود و تاویل ها بسیار!! *محمود درویش *ترجمه یدالله گودرزی
-
شعری از سوزان علیوان
دوشنبه 9 بهمن 1402 10:23
کاش آنگاه که مادرم کودکی غمگین بود و برای همراهی نیاز به دوستی دلسوز داشت من آنجا بودم تا تنهایی و یتیمیاش را با خودم قسمت کنم! کاش من از او بزرگتر بودم تا برایش مادری کنم! سوزان علیوان ترجمه یدالله گودرزی (شهاب )
-
شنبه 22 مهر 1402 14:40
عطر، زبان است با واژه ها، حروف و الفبای ویژه مانند همه زبانها. عطرها هم انواع و اقسام دارند برخی از آنها طلسم هستند برخی دعا و برخی نبردی وحشیانه ! عطرِ متمدن، شکوهِ خود را دارد و عطرِ وحشی نیز زیبایی خود را و این بستگی به وضعیتِ روانی ما در روبرو شدن با آن دارد و نیز زن و مردی که از آن عطر بهره می گیرند! به این معنی...
-
از کتاب نوچاپ «سفر با چمدان عشق»
سهشنبه 18 مهر 1402 13:26
از هنگامی که در شکم مادر بودم دنبال آن بودم که تو نگارم باشی پس از آنکه نقاش واژه ها شدم با قبیله ام مبارزه می کنم تا بتوانم اندکی با تو در خیابان تمدن قدم بزنم! پس از پنجاه سال از تحصیلات ابتدایی و متوسطه و بالاتر دارم یاد می گیرم چگونه یک زن را دوست داشته باشم و چگونه براو بترسم. همانگونه که آزادی پایان ندارد و...
-
"مسافرخانه ی دلهای شکسته !"
سهشنبه 21 شهریور 1402 16:14
هتلِ زردِ کوچک مانند نرگسی روی نبض! هتلی که دیوارهایش را هاله ای از برگهای بید پوشانده در سایه ی آسمانخراشها با پرده های پرنده، مانند قرارهای دیدار در ذهن و باغی برهنه با روح اشک که درآستانه اش خیابانی می پیچد همانگونه که نامه ای می نویسید. چوبهای پنجره هایش آبیِ قایق هایِ غرق شده است مانند اندوهی درتصاویرِ پیاده روها...
-
اثرِ پروانه ای
یکشنبه 25 تیر 1402 12:10
شعری از کتاب وطن من چمدان است(چاپ دوم) (اثر پروانه ای نام پدیده ای علمی است مبتنی برنظریه آشوب که بر اساس آن، رخدادهای بسیار کوچک می توانند سبب اتفاقات بزرگ و باورنکردنی شوند.) اثرِ پروانه ای دیده نمی شود اثرِ پروانه ای از میان نمی رود، جاذبه ای مرموز است که معنا را می سازد و هنگامی که راه، روشن شد جابجا می شود. اثرِ...
-
نوروزِ ایرانی
چهارشنبه 24 اسفند 1401 10:22
آمد ز ره بار دگر نوروزِ ایرانی. پیراهنِ زردِ زمین در برف گم شد امّا زمین در زیرِ یخبندان به حرف آمد، یک واژه بر لبهای او گل کرد، جاری شد کیهان، بهاری شد هر واژه شعری تازه شد بر دامنِ نوروز آمد بهار و رودهای تازه جوشیدند در این بهارِ تازه، این نوروز سالی پراز لبخند و زیبایی سالی پر از قابِ تماشایی سالی پراز باران برایت...
-
شنبه 27 فروردین 1401 14:10
دوباره زوزه ی شیطان، دوباره غرّشِ جنگ بهار می شکفد از شکافِ تنگِ تفنگ بهار می شکفد از نفیرِ خمپاره بهار می رسداز راه چون سفیرِ فشنگ شکوفه های جوان مثلِ زخم می رویند به زیرِ بارشِ بی انتهای دشنه و سنگ جهان، تباه شد از انتحار ِ آدمها دوباره زخم وگلوله، دوباره تیغ و سُرنگ مگر بهار شما را نمی کند آگاه؟! مگر بهار ندارد...
-
خواسته هایی بی نظیر از مردی بی نظیر
سهشنبه 9 فروردین 1401 12:22
سال نو مبارک سال نو مبارک اما من دوست دارم بگویم: عشق نو مبارک! واژه ها را مثل دیگران به زحمت نمی اندازم من دوست ندارم احساساتم مثل خواسته های دیگران باشد من عشقِ پنهان شده درکارت پستالها را نمی پسندم من تورا همانگونه درآغاز سال دوست دارم که در پایان سال، عشق فراتر از زمانهاست و گسترده تر از جغرافیا برای همین دوست...
-
سهشنبه 16 آذر 1400 12:03
یک شهر از اشارتِ دستت شفا گرفت باید که دستهای تو را از طلا گرفت ! دستِ فرشته های خدا را گرفته است دستی که درلطافتِ دستِ تو جاگرفت هم می توان نشانِ خدا را ز تو شنید هم می شود سراغِ تورا از خداگرفت نوری که ازسخاوتِ دستِ تو می وزید کم کم تمامِ هستی ما را فراگرفت دستانِ من دوساقه ی فرتوت وخشک بود امّا به دستهای تو پیوست و...
-
#چارانه#/ رباعی
دوشنبه 15 آذر 1400 11:52
سرسبزترین فصلِ بهارت آنجاست امّیدِ تو و تاب و قرارت آنجاست، در پنجره، دیدارِ که را می جویی؟! در آینه بنگر که نگارت آنجاست! #یدالله_گودرزی رخ به رخ! این دل شکستنی است کمی التفات کن در حمل و نقلِ این دلِ من احتیاط کن! دارد هوای رابطه ها خوب می شود کوشش برای وُسعتِ این ارتباط کن ای مهربان! که قهرِ تواز حد گذشته است فکری...
-
#جنگل_مخمل
سهشنبه 5 مرداد 1400 18:32
چشمانِ توشعری ست که صدقافیه دارد امّاچه کنم؟با دلِ من زاویه دارد! این آبیِ بی واهمه،این شهرِستاره چون علمِ نجوم است که صدفرضیه دارد چشمانِ توچون معدنی ازنور وبلور است البتّه غنی سازیِ آن حاشیه دارد! این سفره ی رنگینِ قلمکار، کجایی ست؟ کزفلفل و نعناو نمک، ادویه دارد؟! این باغِ پُراز برکت واین جنگلِ مخمل بارانِ شکوفه...
-
#از_یک_شعر_بلند
سهشنبه 21 اردیبهشت 1400 15:44
در شرقِ دور، مرگ در هیاتِ پرنده ای می آید شاید به شکلِ راهبه ای نارنجی پَرهیبی از هیاکلِ بودا ! در خاورمیانه امّا مرگ بس ناگهانی و دشوار است گاهی سری است لِه شده بر سنگ گاهی تنی است پَر زده از کوه! در خاورمیانه، مرگ چون موجِ انفجار می آید و هر تکّه ای از تو را در سطلِ خیابانی می اندازد. اینجا، مرگ، سکّه ای است در دستِ...
-
#مثنوی_ماه
دوشنبه 18 اسفند 1399 12:06
صبحِ فروردین، هوا شعرِ تَر است این هوای ناب، از بس نوبر است در بهاران، عید می آید به ما جامه ی خورشید می آید به ما در بهشتِ تازه ی اردیبهشت حالِ دنیا هست بهتر از بهشت می رسد خرداد با یک دنیا صفا داغ خواهد شد تنور عشق ما تیر می آید به قلب ِ عاشقان در تبِ مرداد می سوزد جهان ! تابِ تابستان فراوان می شود شهرِ شهریور...
-
#باران
دوشنبه 15 دی 1399 14:11
می ترسم دنیا را باران بگیرد و تو با من نباشی ازآن روز که رفتی عقده ی باران دارم! * زمستان، بارانی اش را بر دوشم انداخته بود اما باکی از سرما و دلتنگی نداشتم باد، پشتِ پنجره زوزه می کشید و تو نجوا می کردی: موهایم را نوازش کن! اکنون اما نشسته ام و باران شلاق می زند بر بازویم، بر چهره ام، بر پشتم به که پناه بیاورم ای...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 15 دی 1399 13:42
مرّیخ هم اگر تو باشی سیاره ای سبز خواهد شد با رودهای آبی و گلهایی که بالشِ سپیدترین رویاها خواهند بود #یدالله_گودرزی #شاعران_معاصر
-
#آنک
چهارشنبه 21 آبان 1399 11:54
گوزنی که در من می دود عادت به ایستادن ندارد ! دشنه ات را بردار بگذار از رگهایم بیرون بزند ! # یدالله_گودرزی # شاعران_معاصر
-
زیبایی چشمانِ تو حاشاشُدنی نیست*
دوشنبه 5 آبان 1399 15:49
زیبایی چشمانِ تو حاشاشُدنی نیست* این چشمه ی راز است که معناشدنی نیست آیینه که آیینِ زلالی ست مرامش در معرض ِ چشمانِ تو پیداشدنی نیست از چارطرف ظلمتِ موی تو وزیده است این یک شبِ محض است که فرداشدنی نیست پلکی بزن ای ماه که عُشّاق بریدند این پنجره ی بسته چرا واشدنی نیست؟! نیلوفرِ این حنجره در خویش تپیده است این بُغضِ...
-
« روزانه ها»
چهارشنبه 26 شهریور 1399 14:22
دوست دارم گهگاه گم شوم مثل پرنده های پاییز می خواهم میهنی تازه بیابم غیر قابل دسترس و پروردگاری که مرا تعقیب نکند و سرزمینی که دشمنم نباشد! می خواهم از پوستم بیرون بزنم از صدایم و از زبانم و مثل عطر مزرعه ها سیال شوم! می خواهم از سایه ام فرار کنم و از عنوانهایم می خواهم از مارها و خرافه ها بگریزم، از دست خلفا و حاکمان...
-
دوبیتی
دوشنبه 20 مرداد 1399 12:40
دلم خونین و چشمم مثل یاقوت سرم مثل قطاری می کشد سوت مرا خُنثی کن ای دلدار ِغافل که من انبارِ باروتم، تو بیروت ! #یدالله_گودرزی #شاعران_معاصر
-
س. ف. ر
شنبه 14 تیر 1399 18:00
(ونیز) ...در هر سفر تکه ای از خود جا می گذارم و خاطره ای باز می آورم تا سفری دیگر بیاغازم که زندگی چیزی نیست جز سفری بی انتها از همیشه تا هنوز و از هنوز تا هرگز ! # یدالله_گودرزی (شهاب)
-
"وقتی عاشق می شوم"
شنبه 14 تیر 1399 17:47
وقتی عاشق می شوم پادشاهِ زمانم زمین را با همه ی داشته هایش فتح می کنم و خورشید را زیر گامهای اسبم درمی آورم. وقتی عاشق می شوم امپراتور فارس بنده ام می شود و سرزمین چین قلمرو چوگانم، دریاها را جابجا می کنم و اگر بخواهم ستاره ها را می ایستانم! وقتی عاشق می شوم نوری می شوم سیال که چشمی را یارای دیدنم نیست و سروده هایم...
-
# اردیبهشت
شنبه 30 فروردین 1399 15:16
بهار، گلهای شیپوری را به خط می کند تا در پیشوازِ باران بنوازند، ابرها، فرشی آبی می گسترانند و نسیم، بوسه ی تو را به نشانی ِ همه ی آدمها پُست می کند ! در اردیبهشت باران ِ آمدن ِ تو بند نمی آید ! # یدالله_گودرزی #
-
#آیین_مهربانی
سهشنبه 12 فروردین 1399 15:01
مهربانی شیوه ی دیرین ماست مهربانی در جهان آیین ِ ماست ما زنسلِ مهربانان بوده ایم از تبار ِ قهرمانان بوده ایم آن که دارد مهربانی می کند شیوه ی خود راجهانی می کند در میانِ روزهای تلخ و سخت مهربان باشیم باهم چون درخت نامِ ما گر جاودانی می شود هموطن! با مهربانی می شود ما به همدیگر محبّت می کنیم هرچه را داریم،قسمت می کنیم...
-
#سال_موش
چهارشنبه 6 فروردین 1399 14:38
سال مار و موش سال گوسفند و گاو سال اژدها و اسب سال خوک ! سال ببر یا پلنگ سال گربه و نهنگ راستی ! سال « آدمی » کجاست..؟ ! (1385) # یدالله_گودرزی
-
"برگِ برنده "
شنبه 24 اسفند 1398 12:04
جهان برلبه ی تاریکی ایستاده است و اضطراب در زیرِ پوستِ آدمیان پیانو می زند! آنسوتر پرستاری با مرگ می رقصد، دنیا به رعشه افتاده است و در برابرِ ویروسی منحوس خود را باخته است! از وُوهان تا لاهیجان از قُم تا رُم از تبریز تا ونیز داسِ مرگ می چرخد و درو می کند. هیولاها به چه کار می آیند وقتی یک ویروس جهان را فتح می کند؟!...
-
#رباعی
سهشنبه 20 اسفند 1398 11:50
ای کاش که بی صدا چو آیینه شوم در پیش نگاه ِ مرگ، رویینه شوم ! ای کاش که از بلای سختِ کرونا در گوشه ی چشم تو قرنطینه شوم ! # شهاب_گودرزی
-
" سرود رویش" برای پاسداشت طبیعت ساخته شد
چهارشنبه 14 اسفند 1398 11:47
(ترانه ای برای زمین و درخت و پرنده ) شاعر : شهاب گودرزی خواننده : محمدمهدی ساوه آهنگساز : پیام سوری زمین، مانند مادر، مهربونه زمین، رویای ما و خونه ی ماست زمین، سیّاره ی آبیّ ِ عشقه که حفظ اون، به روی شونه ی ماست داره کم کم زمین می سوزه از درد داره می میره بی باغ و پرنده ببین که آتیش افتاده به جونش یکی زخم ِ درختارو...
-
#شعر_جهان
شنبه 19 بهمن 1398 11:36
لی فی محبتکم شهود اربعة و شهود کل قضیة اثنانی خفقان قلبی و اضطراب جوارحی و نحول جسمی و انعقاد لسانی *** برای اثباتِ هر اتفاقی دو شاهد لازم است، امّا من برای اثباتِ عشقم به شما چهار شاهد دارم : تپشِ قلبم لرزش ِ اندامم تکیدگیِ جسمم و بند آمدنِ زبانم ! # منصور_النمیری برگردان # یدالله_گودرزی # شعر_کهن_جهان
-
#باران
سهشنبه 8 بهمن 1398 11:40
باران، معلمی است که تازگی را دیکته می کند و با خطکش ِ صاعقه بر فرق تیرگیها می کوبد ابر، دوده ها را می روبَد و تکه های چرکنویس را به کناری می اندازد، تا خیال فانوس ِ خود را برافروزد! به آسمان راهی توانم گشود برجهای سیاه سیمانی اگر بگذارند! #یدالله_گودرزی