فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

گریز




گریختن را چنان مشتاقم

که شنا کردن را
و چون باد
رفتن را
و پَر زدن را !

در جستجوی خانه ای هستم
در قعر دریا
به اندازه ی صدفهای انزوا
بر بسترِ مرجانی، سخت جان
یا درآغوشِ ابری
در دوردستِ آسمان
یا دستِ کم جزیره ای کوچک
به اندازه ی پُشتِ یک لاکپشت
!

#یدالله_گودرزی
 

تو نیستی

تو نیستی که ببینی چقدر تنهایم
به روی غُربتِ آیینه، دست می سایم...

مگر که در شب و توفان کنارِ من باشی
که من بدون تو تا صبح هم نمی پایم !

به من اجازه بده، ماهِ من! که برگردم
که خالی، است میانِ ستارگان، جایم

طلوع کن نفسی، آسمانِ آبی من
که من غروبِ غم انگیز و تلخِ دریایم

کلام و فلسفه هم در دلم افاقه نکرد
که در جهانی ازاینگونه، چیست معنایم؟!

دوباره برکه و باران، دوباره غارِ کبود
سکوتِ آبی و نیلوفرینِ بودایم !


شهاب گودرزی

دو شعر کوتاه



سر می روم

از جامه ی سکوتِ خودم
در من هزار خاطره جاری ست
مهتاب می وَزَد
باران ِ حرفهای پیانو
در گوشه ی اتاق
پیراهنِ سکوتِ مرا

به بازی گرفته است!


یدالله گودرزی (شهاب)


باید زبانی اختراع کنم


که فقط من و تو با آن حرف بزنیم


و بقیّه ی پرندگان


و بقیّه ی حیوانات


و بقیّه ی درختان


نه بقیّه ی آدمها
!


یدالله گودرزی (شهاب)



شعر جهان



معلم نیستم
تا یادت دهم چگونه عشق بورزی
چرا که ماهیان نیازی به معلم ندارند
تا شنا یاد بگیرند!
و گنجشک ها نیازی به مربی ندارند
تا پرواز بیاموزند.
تنهایی شنا کن
تنهایی پرواز کن!

عشق، جزوه ی آموزشی ندارد
و بزرگترین عاشقان تاریخ
خواندن و نوشتن نمی دانستند

#نزار_قبانی ترجمه #یدالله_گودرزی

اردیبهشت


در بهشت ِ تازه ی اردیبهشت

حالِ دنیا هست بهتر از بهشت...!

 

حالِ ما خوب است از بارانِ تو

از  بهارِ  جاریِ  دستانِ  تو

 

این بهارِ ناب، چون شعرِ تَر است

مثل یک دیدارِ تازه، نوبر است

 

آسمان ، آیینه کاری می شود

در زمین، آیینه،جاری می شود

 

می شود با خطّی از باران نوشت:

بهترین ماهِ جهان، اردیبهشت..!

 

یدالله گودرزی