گریختن را چنان مشتاقم
که شنا کردن راتو نیستی که ببینی چقدر تنهایم
به روی غُربتِ آیینه، دست می سایم...
مگر که در شب و توفان کنارِ من باشی
که من بدون تو تا صبح هم نمی پایم !
به من اجازه بده، ماهِ من! که برگردم
که خالی، است میانِ ستارگان، جایم
طلوع کن نفسی، آسمانِ آبی من
که من غروبِ غم انگیز و تلخِ دریایم
کلام و فلسفه هم در دلم افاقه نکرد
که در جهانی ازاینگونه، چیست معنایم؟!
دوباره برکه و باران، دوباره غارِ کبود
سکوتِ آبی و نیلوفرینِ بودایم !
شهاب گودرزی
سر می روم
از جامه ی سکوتِ خودمبه
بازی گرفته است!
باید زبانی اختراع کنم
یدالله گودرزی (شهاب)
معلم نیستم
تا یادت دهم چگونه عشق بورزی
چرا که ماهیان نیازی به معلم ندارند
تا شنا یاد بگیرند!
و گنجشک ها نیازی به مربی ندارند
تا پرواز بیاموزند.
تنهایی شنا کن
تنهایی پرواز کن!
عشق، جزوه ی آموزشی ندارد
و بزرگترین عاشقان تاریخ
خواندن و نوشتن نمی دانستند
#نزار_قبانی ترجمه #یدالله_گودرزی
در بهشت ِ تازه ی اردیبهشت
حالِ دنیا هست بهتر از بهشت...!
حالِ ما خوب است از بارانِ تو
از بهارِ جاریِ دستانِ تو
این بهارِ ناب، چون شعرِ تَر است
مثل یک دیدارِ تازه، نوبر است
آسمان ، آیینه کاری می شود
در زمین، آیینه،جاری می شود
می شود با خطّی از باران نوشت:
بهترین ماهِ جهان، اردیبهشت..!
یدالله گودرزی