فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

سلام و فراوان سلام

سلام و فراوان سلام

مدتی این مثنوی تاخیر شد ! اشتغالات کاری و تکراری سبب این تاخیرشد. عذربپذیرید و برمن خُرده نگیرید.سه شعر ازسروده های دیروز و امروز تقدیم شما مهربانان

آیینه نورانی
می‏آید آن مردی که با خود آسمان دارد
در دستهایش دانه‏های کهکشان دارد
او را هزاران نام شفاف و درخشان است
هر بیکران روشنی از او نشان دارد
خورشید، این آیینه ی نورانی فردا
نام بهار آیین او را برزبان دارد
بر زخمهای کهنه ما می‏نهد مرهم
او که نگاهی از حریر و پرنیان دارد
آیینه‏ای از مخمل و ململ به دوش اوست
پیراهنی از نازکای ارغوان دارد
از متن رویا گون این راه پر از ابهام
می‏آید آن مردی که با خود آسمان دارد 

یدالله گودرزی

جادوی صدا

تو را نخستین بار
از رادیوی دو موجِ آیوا شنیدم
در پادگانِ شفیع خانی اندیمشک
که آمدی و همه ی موجها را به هم ریختی
ازآن روز
رادیو به لُکنتی ابدی افتاد
و من ، سرگشته ی صدای تو
تا قله های برفیِ دربندیخان
پُل زدم
تا از بی سیم ها
اسم رمزِ تو را بشنوم !
**
نمی دانم!
شاید تقدیر برآن بود
تا دوباره صدایت لابلای موجها گم شود
ومن به دریا بزنم
شاید مخترعانِ جهان
دنبالِ کشف صدای تو بودند
که صداسنج را ساختند
شاید ارشمیدس
فرمولِ صدای تو را کشف کرد و گفت:
یافتم…….یافتم……!
شاید مارکُنی هم
دنبالِ تکثیر صدای تو بود
تا آن را از رادیوهای جهان بشنود
**
تو حریمِ خصوصی همه ی شاعرانی
که قطارِ زمان را گوش می خوابانند
و فریفته ی توازُن صدا می شوند!
**
همه ی موجها را می گردم
همه ی فرکانس ها را، همه ی ایستگاهها را
پس صدای تو روی کدام موج
روی کدام دقیقه
روی کدام درجه پخش می شود؟!
خسته نمی شوم زیرا که جستجوی من
به سلولهای صدای تو خواهد رسید!
**
می خواهم ایستگاهِ رادیویی خصوصی برپا کنم
و تمام شبانه روز از تو بگویم
رادیویی که برنامه هایش کلمات تو
موسیقی آن، زنگ صدای تو
و اِ فِکتِ آن ، صدای نَفَس هایت باشد..

یدالله گودرزی

ای نام تو!
ای نام تو شکوفه زده بر زبان من!
گل می دمد به یاد لبت از دهان من
پیداست در تکلّم نام قشنگ توست
وقتی که غنچه می شود ای گل! لبان من
چون سایه ا ی نگاه تو همواره با من است
دست نگاه روشن تو سایبان من
هر صبح و شب به عشق تو اقرار می کنم
در روشنای معبد چشمانت، آن من!
من از عنایت تو به جایی رسیده ا م
آری! سرودن از تو شده نام و نان من
من تشنه ا م، به تشنگیِ خاک پُر تَرَک
کی می دهی بلور دلت را نشان من؟!
از لطف و بی دریغی تو کم نمی شود
گاهی مرا نگاه کن ای مهربان من!

یدالله گودرزی


ازسبوی غزلهای من

سه غزل ازسبوی غزلهای من، از هفت ساله تایکساله! که گوارا ومانایشان می خواهم گرچه غزل اولی شادبختانه بسیار مورداقبال بوده است:

انتظار
بی تو در خلوت خود شب همه شب بیدارم
آه… ای خفته که من چشم به راهت دارم

خانه ام ابری و چشمان تو همچون خورشید
چه کنم؟ دست خودم نیست اگر می بارم

کم برای من از این پنجره ها حرف بزن!
من بدون تو از این پنجره ها بیزارم

این که شیرین شده غم خوردن من نیست عجیب
که از اندوهِ نگاهی عسلی سرشارم

جان من هدیه ی ناچیزی ست تقدیم شما
گرچه در شأن شما نیست همین را دارم

کاش می شد که در این خانه شبی از شب ها
دست در دست تو ای خوبترین! بگذارم

من که تا عشق تو باقی ست زمینگیر توام
لااقل لطف کن از روی زمین بردارم!

*یدالله گودرزی*

امضای چشم تو
تنهاترین بهانه ی دنیای من تویی
در رو بروی آینه زیبای من تویی

وقتی که از تمام جهان خسته می شوم
آغوش دلنشین و پذیرای من تویی

با بوی سیب خنده ی تو زنده می شوم
تو یوسف مؤنث و عیسای من تویی !

وقتی به شام آخر خود فکر می کنم
احساس می کنم که یهودای من تویی!

بر لوح سرنوشت من امضای چشم توست
مُهر نماز و خاتَمِ طُغرای من تویی

وقتی که زیر گوش خدا حرف می زنم
راز و نیاز و ناله و نجوای من تویی

مجنون ترین حماسه ی دنیای تو منم
شیرین ترین تغزل شیوای من تویی !!

*یدالله گودرزی*

شبهای تا هرگز
به دنبال تو می گردم تو ای تنهای تا هرگز
تو ای گمگشته در اندیشه ی فردای تا هرگز

منم، جهل مرکّب، آنکه در آغاز خود مانده ست
بیا ذاتِ مرا معنا کن ای دانایِ تا هرگز

بدون چلچراغ چشم هایت راه تاریک است
بیا فانوس روشن کن، بیا زیبای تا هرگز

نمی دانم چه روزی با حقیقت می خوری پیوند
تو ای مرموز! ای کابوس! ای رؤیای تا هرگز

“تو را من با تمام انتظارم جست وجو کردم *”
ولی پیدا نشد آن عشق ناپیدای تا هرگز!

تو ای آن کس که تنها از فراز کوه می آ ید
بگو صبحی نشسته پشتِ این شب های تا هرگز؟!
(* مصراعی از ی. میرشکاک)

*یدالله گودرزی*

ای بهار!

بدون شرح!ایام را مبارک باد از شما. مبارک شمایید. ایام می‌آید تا به شما مبارک شود.
(شمس تبریزی)

ای بهار

ای بهار!
ای بهاربی قرار!
ای شکفته در تمام لحظه های پر غبار!
سر به راه مقدم شکوهمند تو
دستهای پینه دار
چشمهای پر فروغ انتظار
جا مه ها ی وصله دار
ای بهار!
سربزن به آبشار
سر بزن به کوهسار
سربزن به شاخه های خشک بی شمار
در میان این همه نگاه منتظر
یک جهان جوانه ونسیم وگل بیار!

*یدالله گودرزی

آنک ها
۱
جنگ در تمام زبانها
سه حرف است
بُرنده و قاطع و ویرانگر
ج ن گ
ح ر ب
W A R!
2
وقتی که عشق
تصویری از لطافت دریا نیست
پس چاره چیست یاران ؟
باران !
۳
راستی !
اگر دیوارها نبودند
پنجره ها کجا می روییدند ؟!
۴
تواولین روز بهاران
من آخرین روزم
از اسفند
من با توام نزدیک نزدیک
تو
اندازه ی یک سال از من دور !
۵
گرچه مثل یک گلادیاتورم
در مصاف عشق تو
هنوز هم آماتورم!
۶
مداد رنگی ها صف می کشند
به طمع صفحه ای سپید
اما خود نویس نشت می کند
و همه چیز سیاه می شود!
۷
ساعت شنی را
برعکس کن!
می خواهم دوباره زندگی کنم!
۸
تو تنها می توانی
به یک زبان سخن بگویی
اما من می توانم
به همه زبان های دنیا سکوت کنم !

*یدالله گودرزی

موخره:
عیدتان مبارک، بهارتان سرشار واین آنک تازه
تقدیم به شما بهاری دلان که بهار جان وجهانید:
ترانه ها جاری
جوانه ها بیدار
پرنده ها خوشحال
سرودها سرشار ،
میانِ خلوت این لحظه های پُرطراوت وشاد
بهار مثل گلی تازه
در دلت شکوفا باد !

*یدالله گودرزی (۲۶/۱۲/۱۳۹۰) 

ادامه مطلب ...

از نیمایی و سپید !

دو شعر قدیمی من که سالها پیش در نشریه سروش مثل آنکهای گذشته چاپ شدند
و پس از آن در رسانه های دیگر به دفعات نشر یافتند و اکنون به درخواست دوستی
عزیز دراینجا می آورم :
تقسیم

نه !
این اختلاف قدیمی
راه به جایی نمی برد
حالا بیا که عادلانه جهان را
قسمت کنیم
آن آسمان آبی بی لک برای تو
این ابرهای تشنه ی باران
برای من !
جنگل برای تو
اما نسیم ساده ی عاشق
برای من
دریا برای تو،
رویا برای من
اصلا جهان و هر چه در آن هست مال تو
تو با تمام وجودت
از آن من !!

*یدالله گودرزی

زبان

من نه زبان فارسی ام
که از راست به چپ بخوانی
ونه فرانسه
که ازچپ به راست
ونه ژاپنی که از بالا به پایین!
من زبان عشقم
ازهمه طرف خوانده می شوم!

*یدالله گودرزی

* دوباره جینگل ! *

پیشتر درباره جینگل اجمالا حرف زدم ، دونمونه دیگر از آثارم را که نشانه برنامه های رادیویی شده اند و هم اکنون در حال پخش هستندو شادبختانه مورد توجه قرار گرفته اند با فایل صوتی تقدیم می کنم انشاءا… بشنوید وبپسندید :
اینجا شب نیست…
پیرهن شب رو واکن
با دکمه ی ستاره
بذار رو بومِ ظلمت
بارونِ نور بباره
**
بگو به هر چی سنگه
قصه ی قاصد ک رو
بزن رُو موجِ موهات
سنجاق سنجاقک رو!
**
تُنگ ماهو وَرِش دار
بکوب رُو سنگِ زمین
تا خیمه ی شبامون
همش بشه نقطه چین
**
بگیر مقابلِ ما
آیینه ی نگاتو
توُ آسمون رها کن
پرنده ی صداتو
**
تا این سکوتِ مرموز
پُر بشه از هلهله
چیکه چیکه بباره
بارونی از چلچله!
ترانه از : یدالله گودرزی
*اجراشده توسط میثم ابراهیمی،خواننده


جوونی دربست
تریپ ما جوونیه
کار ما مهربونیه
رنگ دلای عاشقا
آبی آسمونیه
*
حرف جوونا نوبره
چرخ زمونه پنچره
هر کی که با ما می پره
جوونی حرف آخره
*
چرخ زمونو هل می دیم
به هر جوونی گل می دیم
توو بازیای زندگی
به هر کسی یه رل می دیم
*
دلای یکدست مال ما
هر چی از این دست ما ل ما
بیا با ما جوونی کن
جوونی دربست مال ما

ترانه از : یدالله گودرزی
آهنگساز و خواننده: شهاب اکبری، مهردادشهسوارزاده