فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

اثرِ پروانه ای

شعری از کتاب وطن من چمدان است(چاپ دوم)

(اثر پروانه ای نام پدیده ای علمی است مبتنی برنظریه آشوب که بر اساس آن، رخدادهای بسیار کوچک می توانند سبب اتفاقات بزرگ و باورنکردنی شوند.)


اثرِ پروانه ای دیده نمی شود
اثرِ پروانه ای از میان نمی رود،
جاذبه ای مرموز است
که معنا را می سازد
و هنگامی که راه، روشن شد
جابجا می شود.
 
اثرِ پروانه ای بی وزنیِ ابدیِ روزهاست
میلِ فرارفتن است و درخشش.
نشانه ای نهان شده در نور

از کرانه ی معنا

که به سوی واژه ها رهنمونمان می کند،
مثل یک آهنگ است
که می خواهد چیزی بگوید
اما به سایه بسنده می کند
و چیزی نمی گوید!


اثر پروانه ای دیده نمی شود
اثر پروانه ای
از میان نمی رود!


*محمود درویش ترجمه : یدالله گودرزی(شهاب)

نوروزِ ایرانی


آمد ز ره بار دگر

نوروزِ ایرانی.


پیراهنِ زردِ زمین 

در برف گم شد

امّا زمین در زیرِ یخبندان

به حرف آمد،

یک واژه بر لبهای او گل کرد،

جاری شد

کیهان، بهاری شد

هر واژه شعری تازه شد بر دامنِ نوروز

آمد بهار و رودهای تازه جوشیدند


در این بهارِ تازه، این نوروز

سالی پراز لبخند و زیبایی

سالی پر از قابِ تماشایی

سالی پراز باران 

برایت آرزومندم


#یدالله_گودرزی


دوباره زوزه ی شیطان، دوباره غرّشِ جنگ
بهار می شکفد از شکافِ تنگِ تفنگ

بهار می شکفد از نفیرِ خمپاره
بهار می رسداز راه چون سفیرِ فشنگ

شکوفه های جوان مثلِ زخم می رویند
به زیرِ بارشِ بی انتهای دشنه و سنگ

جهان، تباه شد از انتحار ِ آدمها
دوباره زخم وگلوله، دوباره تیغ و سُرنگ

مگر بهار شما را نمی کند آگاه؟!
مگر بهار ندارد برایتان فرهنگ؟!

از آسمانِ تباهی اسید می بارد
چرا به خاطره پیوسته شعرِماه و پلنگ؟!

دوباره کاوشِ اعصابِ مردمانِ زمین!
فتاده روی جهان، جنگ، مثل یک خرچنگ
*
اگر که آدمیان، سازِ صُلح بردارند
بهار می شکفد در حریری از آهنگ

خدا کند همه ایمان بیاوریم به عشق
به یُمنِ بوی بهار، این بهارِ رنگارنگ...
☘️

#یدالله_گودرزی #شعر_امروز #آنک 

خواسته هایی بی نظیر از مردی بی نظیر


سال نو مبارک

 سال نو مبارک

اما من دوست دارم بگویم: عشق نو مبارک!

واژه ها را مثل دیگران به زحمت نمی اندازم

من دوست ندارم احساساتم

مثل خواسته های دیگران باشد

من عشقِ پنهان شده درکارت پستالها را نمی پسندم

من تورا همانگونه درآغاز سال دوست دارم

که در پایان سال،

عشق فراتر از زمانهاست

و گسترده تر از جغرافیا

برای همین دوست دارم به همدیگر بگوییم:

عشق نو مبارک!

*

- در سال جدید چی دوس داری؟!

چه پرسش کودکانه ای!

عشقِ من! چگونه نمی دانی چه می خواهم؟

من تنها تورا می خواهم!

ای درآمیخته با وجود من

در تار و پود من

هدیه ها زنانگیِ مرا برنمی انگیزند

نه عطرها، نه گلها، نه لباسها

نه حتی ماهِ دورازدست

با النگوها و گردنبندها و جواهرات چه کنم؟!

ای مردی که در خون من روانه ای!

با جواهرات زمینی چه کنم ای گوهرِ یکدانه ام!

 

سرورم!

ای که نبضِ زندگی ام در دستانِ توست

ای که رنجم می دهی و شادم می کنی

و تکه تکه ام را گرد می آوری

و شعله ورم می سازی و زیر و رویم می کنی

موسیقی برف با ما حرف می زند

و من درسال نو خداخدا می کنم

تا سایه نشینِ عشقت باشم

و رازم را دریابی.

*

 شوپن کنار شومینه می نوازد

بگو دوستم داری تا به زنانگی ام قانع باشم

بگو دوستم داری

تا ناگهان مثل گوهری تابان بدرخشم

سرورم!

ای که بیست سال است در من نهان شده ای

و مرا زیر باران، با بارانی ات می پوشانی

تا هنگامی که به سینه ات پناه می برم

دیگر از دنیا چه می خواهم؟!

سرورم!

تا هنگامی که با من هستی

سالِ من مبارکتر از مبارک است!

 

*سعاد صباح   ترجمه : یدالله گودرزی



یک شهر از اشارتِ دستت شفا گرفت

باید که دستهای تو را از  طلا گرفت !


دستِ فرشته های خدا را گرفته است

دستی که درلطافتِ دستِ تو جاگرفت


هم می توان نشانِ خدا را ز تو شنید

هم می شود سراغِ تورا از خداگرفت


نوری که ازسخاوتِ دستِ تو می وزید

کم کم تمامِ هستی ما  را فراگرفت


دستانِ من دوساقه ی فرتوت وخشک بود

امّا به دستهای تو پیوست و پا گرفت


ای آخرین بهانه ی بودن به من بگو

آن بیکران که بودکه دستِ مرا گرفت؟!


ابری وزید و  فاصله افتاد بینِ ما

یک شهر از ندیدنِ رویت عزا گرفت..‌!


#یدالله_گودرزی #شاعران_معاصر