(ونیز)
...در هر سفر
تکه ای از خود جا می گذارم
و خاطره ای باز می آورم
تا سفری دیگر بیاغازم
که زندگی چیزی نیست
جز سفری بی انتها
از همیشه تا هنوز
و از هنوز
تا هرگز !
#یدالله_گودرزی (شهاب)
وقتی عاشق می شوم
پادشاهِ زمانم
زمین را با همه ی داشته هایش فتح می کنم
و خورشید را
زیر گامهای اسبم درمی آورم.
وقتی عاشق می شوم
امپراتور فارس بنده ام می شود
و سرزمین چین
قلمرو چوگانم،
دریاها را جابجا می کنم
و اگر بخواهم
ستاره ها را می ایستانم!
وقتی عاشق می شوم
نوری می شوم سیال
که چشمی را یارای دیدنم نیست
و سروده هایم
باغ ابریشم و ریحان می شوند
وقتی عاشق می شوم
از انگشتانم چشمه ها می جوشند
و بر زبانم
سبزه ها می رویند
وقتی عاشق می شوم
از گردونه ی زمان
بیرون می زنم!
#نزار_قبانی برگردان #یدالله_گودرزی (شهاب)
بهار، گلهای شیپوری را
به خط می کند
تا در پیشوازِ باران بنوازند،
ابرها، فرشی آبی می گسترانند
و نسیم، بوسه ی تو را
به نشانی ِ همه ی آدمها
پُست می کند!
در اردیبهشت
باران ِ آمدن ِ تو
بند نمی آید!
#یدالله_گودرزی #
مهربانی شیوه ی دیرین ماست
مهربانی در جهان آیین ِ ماست
ما زنسلِ مهربانان بوده ایم
از تبار ِ قهرمانان بوده ایم
آن که دارد مهربانی می کند
شیوه ی خود راجهانی می کند
در میانِ روزهای تلخ و سخت
مهربان باشیم باهم چون درخت
نامِ ما گر جاودانی می شود
هموطن! با مهربانی می شود
ما به همدیگر محبّت می کنیم
هرچه را داریم،قسمت می کنیم
:
«عشق، اکنون مهربانی می کند
خاک را گنج ِ معانی می کند »* :
مهربانی شیوه ی دیرین ماست
مهربانی درحقیقت، دین ِ ماست
#یدالله_گودرزی #شعر_امروز
سال مار و موش
سال گوسفند و گاو
سال اژدها و اسب
سال خوک!
سال ببر یا پلنگ
سال گربه و نهنگ
راستی !
سال « آدمی » کجاست..؟!