فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

فرصتی برای پرنده شدن

سروده ها و نگاشته های یدالله گودرزی

غزلهایی از جنس ِ آتش، یادگاران ِ دورانِ مرد و نبرد

۳۱ شهریور ۱۳۹۴

در معـرض دریای آتش

زمانه شعله ور می شـد،زمیـن و آسمان می سوخت

شب از تنهایی خود ،کهکشان در کهکشان می سوخت


چنان در معـرض دریای آتش ، عاشـقان بودنند

که از هُرم نگاه عشق، مغز استخوان می سوخت


چنان می سـوختم در خـود که در آن بـرزخ وحشی

عرق می ریخت روح من ، زبانم در دهان می سوخت


در آن شب، گیسوان آتش از عمق سیاهی ها

رها می گشت در باد و تمام گیسوان می سوخت


چه شب ها شانه هایـت، تکیه گاه غـربت مـن بود

میان شعله ها،آن شانه های مهربان می سوخت


عطـش بود و غریبـی بود و آتش در میان می ریخت

تمام من، تمام من در آن شب بی امان می سوخت !

# یدالله گودرزی


ای خاک! (برای ایران ِ کوهوار)

روح تنهای تورا آینه دارم ای خاک!

پیشِ آیینه ی تو مثلِ غبارم ای خاک!


وسعتِ شرقی تو دشتِ شقایق شده است

دوست دارم که براین دشت ببارم ای خاک


همه ی سعی من این است دراین قحطیِ عشق

که تورا سبزتر ازقبل بکارم ای خاک!


در دلت-این تپشِ نبضِ زمین- خیمه زده است

ریشه های کُهنِ ایل وتبارم ای خاک


آرزو می کنم ای بسترِیارانِ شهید

لحظه ی مرگ تو باشی به کنارم ای خاک!


تو همه دار و ندارِ دلِ تنهای منی!

گرچه حتی وجبی از تو ندارم ای خاک!

# یدالله گودرزی


حماسه خرمشهر

ای عطر نجیب نان و گندم.

در موسم سبز فصل پنجم

ای شهر همیشه سبز و خرم.

از خاطره ها نمی شوی گم.

این خسته ی کوله بار بسته

با یاد تو می کند تکلم

یک شروه ،دو بیتی و حماسه

یک کوچه، ترانه و ترنم

اینها همه ارمغانی از ماست

با خنده و شادی و تبسم

برخیز و به پاکن آتش و شور

ای مستی خفته در دلِ خُم.

چیزی به کفم ندارم، ای سبز

جز یک دو سه بیت دست چندم


… با این همه زنده ای همیشه

در جاری خاطرات مردم

# یدالله گودرزی


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.